سی ام پانک نیوز -اخبار سی ام پانک
سی ام پانک نیوز -اخبار سی ام پانک
بهترین وب کشتی کج

 

نویسنده محمود

 گزارشگرخب بیا از دوران ورزشیت شروع کنیم. تو بازیکن فوتبال بودی و بخاطر مصدومیت مجبور شدی بذاریش کنار. چی شد که کشتی رو برای ادامه کارت انتخاب کردی

 
گلدبرگ: خب من از بچگی عاشق فوتبال آمریکایی بودم.این همه کاری بود ک من میخواستم انجام بدم. هیچ چیز جز فوتبال خواسته ی من نبود.پس بعد این که بخاطر مصدومیتم قادر به ادامه نبودم دیگه بی انگیزه شده بودم. نمیدونستم باید چیکار کنم.هیچ راهی نداشتم، هیچ نقشه ی دومی نداشتم، هیچ کاری نمیکردم. و باید یه چیز قابل پذیرش پیدا میکردم تا سخت کوشیم رو برای 25-30 سال اینده ادامه بدم.
به نظرم منطقی ترین تصمیم ورود به دنیای رسلینگ بود.
من تو آتلانتا زندگی میکردم، من برای تیم جورجیا بازی میکردم و با خیلی از بچه های دابلیو سی دابلیو در ارتباط بودم.
این بهترین کاری بود ک میتونستم انجام بدم. من تو بچگی نگاهش نمیکردم. وقتی بچه بودم چرا یکم نگاه میکردم ولی خیلی بهش جدی فک نمیکردم چرا که رسلینگ تو آینده ی من جایی نداشت.
من دو برادر بزرگتر دارم که فوتبال بازی میکردن، و تمام چیزی ک میخواستم این بود ک مث اونا باشم. پس ورود به دنیای رسلینگ برام جایی نداشت تا وقتی که فوتبال رو کنار گذاشتم.
 
گزارشگر: آیا صحبت یا دیدار خاصی بود که تو رو راضی به کار کردن کرد؟
 
گلدبرگ: خب نه راستش، ولی یه سری اتفاقات باعث شد من برای اولین کار ترقیب بشم. من یه تازه کار بودم و کوین گرین هم اتاقی من بود و اون از لحاظ تشویق کردن و روحیه دادن مثل هالک هوگن بود.اون بهم نگاه کرد و گفت: مرد تو باید یه کشتی گیر حرفه ای بشی
و پیش خودم فکر کردم: عجب، من که میرم سمت فوتبال، تو خودت برو کشتی بگیر.
واقعیتش اینه ک من و برادرام با کشتی حرفه ای آشنا شده بودیم از وقتی دانش آموز بودیم. کشتیگیرا اونجا خونه داشتن، و ریک فلیر و کن پترا از اعضای اون خونه بودن. اونا همیشه تو دانشگاه مینسوتا حضور داشتند. پترا برای حضور در المپیک آماده میشد و فلیر میخواست کنار تیم فوتبال حضور داشته باشه.
“دایموند دالاس پیج” خیلی سعی میکرد که منو بیاره تو کار، ولی هیچ وقت جدیش نمیگرفتم تا وقتی ک نیاز پیدا کردم.
و بعدش وقتی دیگه پرونده فوتبالم بسته شد، به خودم قول دادم که باید 150 درصد یه کشتی گیر بزرگ بشم
 
گزارشگر: تو یه مصاحبه قدیمی، تو گفتی که هدفت بهترین شدن تو فوتبال بود. خب میدونم این یه سوال حیله گرانست برای رسلینگ، ولی بنظرت به عنوان یه تازه وارد که از یه ورزش دیگه اومده بودی تونستی موفق باشی؟
 
گلدبرگ: اوه خدای من  ، من هنوز نمیدونم فورمول موفقیت در رسلینگ چیه. منظورم اینه که نگاه کن بهم همه سعی میکنن ازم تقلید کنن، ولی آاخرش تو فقط کاریو میتونی بکنی که خودت با قدرت خودت انجام بدی
هر کاری که با یه شخصیت خوب انجام میدی، هر کاری که تو رینگ انجام میدی، رو خودت کار میکنی، حرکت های جدید یاد میگیری، منظورم اینه من اولش فقط یه دانش آموز بودم تو این کار. چیزی حدود 5-10 هزار دلار خرج کردم و نوار ویدئویی خریدم و ساعت ها مطالعه کردم، از حرکاتم فیلم میگرفتم، میزدم وسایل رو میشکستم که بتونم به شرایط عادت کنم، و هر سری وسایل جدیدی رو امتحان میکردم.
خیلی تو کارم جدی بودم، اوایل چیزی نمیدونستم، هیچی در موردش نمیدونستم، پس برام مث یه شکست بود.
 
 
 
گزارشگر: کس خاصی بود که راه درست کار رو بخواد بهت نشون بده؟؟؟؟
 
گلدبرگ: دی پی پی کارای خودشو بهم نشون میداد، ولی خب کسی که بخواد همراهیم کنه و فعال باشه، از این لحاظم خیلی کمکم میکرد. دیوین بروس مربی دابلیو سی دابلیو، او یه کمک خیلی بزرگ بود، هرچی از من میدید، همه حرکاتم از اون بود! او یه وسیله ی عالی برای این کار بود.
 
گزارشگر: اولین دیدارت با اعضای دابلیو سی دابلیو چطور پیش رفت
گلدبرگ:  من خیلی سال پیش دیدمشون! داشتم تو استادیم خودمون بازی میکردم، تو آتلانتا. نمیتونم جزییات رو بهتون بگم، و خب بهتره شمام اصرار نکنین  ولی من هر آخر هفته میدیدمشون، مهم نیس چیکار میکردیم. باهاشون دست میدادم و دوست بودیم. برادران استینر عالی بودند. همیشه نگاهشون میکردم و به خودم میگفتم: اگه قراره برم تو این کار باید اینجوری باشم
در آخر استینگ باعث شد من تصمیم نهایی رو بگیرم چون من به رسلینگ به عنوان یه نمایش نگاه میکردم به جای مبارزه! برای من یکم سخت بود به خودم تو آینه به عنوان کسی که ورزشکاری که تو زمین مبارزه نمیکنه نگاه کنم
اما باید به استینگ نگاه میکردم و همینطور به عکساش، همینطور شخصیتش تو تلوزیون و خونه! این چیزی بود ک میشد بهش افتخار کرد.
اون روش کار خودشو داشت، کارش درست بود، و این بهم انگیزه میداد.
 
 
 
گزارشگر: چقدر به این که چه شخصیتی داری و گلدبرگ قراره کی باشه فک میکردی؟
 
گلدبرگ: نمیخوام عوضی باشم، ولی چیزی که میدیدین خودم بودم! و فک میکنم شخصیت انسانیم میتونه سوالتو جواب بده چون شخ
صیت گلدبرگ 100 درصد خود من بودم و 100 درصد چیزی بود ک میخواستم باشم
خیلی خوشحالم که بهم اجازه دادن همچین شخصیت و کاراکتری داشته باشم و موفق هم باشم.
من تو بچگی طرفدار یو اف سی و هنر های رزمی بودم، واسه همین من با کن شمراک و بقیه بچه ها دیدار کردم.من سالها کار کردم و تمرین کردم و به خودم گفتم : آره این بهترین چیزیه ک من باید باشم، پس براش آماده شدم.
گزارشگر: از مسابقات اولت و داغون کردن بقیه چیزی به یاد داری؟
گلدبرگ: خب، من راستش ترسیده بودم. یه چیزی در موردم هست که بقیه نمیدونن و اون اینه که من از شانسی که رسلینگ بهم داد تشکر میکنم، چون من یه غرییه بودم! از جای دیگه ای بودم، من واقعا یه غریبه بودم خوشبختانه تونستم تو این زمینه موفق باشم و افتخارات زیادی رو از بچه های دیگه بدزدم
من اونجا بودم که پول در بیارم، بهتر شم و قسمتی از کار باشم. همین! این آخر داستانه. من هیچوقت نمیخواستم خود خواه باشم، سعی میکردم بقیه رو هم بهتر کنم. تو این مورد پول برام مهم نبود.
 
گزارشگر: تو افتخارات زیادی رو تو مدت کمی بدست آوردی، به نظرت آماده ی این همه موفقیت بودی؟
 
گلدبرگ: جواب دادن به این سوال سخته! کی میتونه برای این همه موفقیت آماده باشه؟ به نظرم من کارم خوب بود. نمیدونم که کاملا آماده بودم یا نه ولی مطمئن نیستم بقیه هم اولش آماده میبودن! من فقط خوش شانس بودم تو این مورد. این واسه من یه افتخاره که نماینده ی افرادی باشم که ازشون الهام گرفتم.
 
گزارشگر: توی دابلیو سی دابلیو خیلی موفق بودی، بعدش رفتی دابلیو دابلیو ای و اونجا شخصیتت یکم تغیر کرد. ولی وقتی همین یه سال پیش برگشتی تونستی همون گلدبرگ سابق شی چه حسی داشت بازگشت به اون شرایط
گلدبرگ: خیلی عالی بود، پر از بالا پایین رسلینگ رسلینگه، همینه ک هست، و ما خیلی خوش شانسیم که میتونیم شخصیت های متفاوتی رو داشته باشیم. من مفتخرم که تونستم واقعا خودم باشم. میدونی وقتی هیچ قانونی نباشه، چیزی رو که میبینی رو بدست میاری، وقتی حرفتو میزنی من میزنم داغونت میکنم. ولی هی مرد، خیلی خوشحالم که تونستم دوباره همون آدم باشم.
 
گزارشگر: ما این مصاحبه رو انجام میدیم چون 20 اٌمین سالگرد حضورته. چه حسی داره وقتی برمیگردی عقب و میگی 20 سال گذشت
گلدبرگ: رفیق حس میکنم پیر شدم  میخندهه که گفتم من یکی از خوش شانس ترین آدمای دنیام. وقتی میبینم تو این 20 سال یه همسر و یه پسر زیبا بدست آوردم و تونستم لحظاتم رو باهاشون شریک شم، حس میکنم یکی از خوش شانس ترین هام! من نمیتونستم این کار رو بدون کشتی گیر ها، مربی ها، مدیر ها و طرفدارا انجام بدم. مردم یه چیز رو باید در موردم بدونن؛ من از جایی که هستم خیلی راضیم و من برای اینجا بودن از جون مایه گذاشتم.
 
گزارشگر: بذار بپرسم که، آیا ما تو رو بازم به زودی خواهیم دید
 
گلدبرگ: از رئیس بپرس میخنده هی مردهرگز نگو هرگز رفیق. چیزای عجیبی اتفاق میوفتن. من 13 سال کنار رفته بودم ولی دوباره برگشتم به رینگپس بذار بگم برگشت دوباره برام سخت نیست خیلی، و من دوباره بزودی میبینمت قطعا



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





ارسال در تاريخ پنج شنبه 4 آذر 1400برچسب:, توسط یاشار رولینز

اسلایدر